امروز خواهرم خیلی خسته به نظرمی رسید. به او گفتم: یک جاهایی خوب ست که، آدم با یک چیزهایی کناربیاید... تو هنوزمی توانی یهترین زمان های زندگی ت را داشته باشی. می توانی سبزی بخری و وقت پاک کردن، قصه های همشهری، مچاله شده توی روزنامه ش را بخوانی... می توانی صبح ها از خانه بیرون بروی و توی این گشتن ها برای خودت، یک خیابان بی رفت و آمد کشف کنی، یک کوچه که توی خودش، آدم های کمتری داشته باشد، بعد آنجا اگرخواستی می توانی آوازبخوانی،... می توانی همان ترانه یی را بخوانی که توی بچگی ها، وقتی که موهایم را می بافتی می خواندی، همانی که وقتی می خواندی اش، انگارازهمه چیزو از همه کس دور می شدی...نمی دانم تا کجا دور،اما خیلی دورمی رفتی، خیلی دورمی رفتی و صدایت بریده بریده می آمد، انگار،داشتی توی بازوهای کسی فشرده می شدی، و قلبت...خیلی بلند بلند می زد....بله می توانی هنوز هم، همان ترانه را بخوانی، همان ترانه یی که همیشه مامان را نگرانمان می کرد...
وقتی عاشق شوی راز دلتو گفته نتانی...
***
یک سریالی هم هست به اسم( مرد قلعه بالا) که دارم می بینم.
***
من اینجا فقط، دنبال کفش های راحتی م می گردم، تا با آنها بدوم......................
اینگونه که پیش میرویم میترسم آخرش زن های سرزمینم از هرچه مرد است بدشان بیاید. اما به تمام مقدسات هستی قسم بعضی از مردها آنقدر مرد هستن که یک زن میتواند با خیال راحت زن باشد... آدم دلش میخواهد از همه دفاع کند. فرقی هم ندارد مرد باشد یا زن. مردهای دیدهام که مردانگی شان زور بازو نبود.
بلکه مرد بودن را در عشق او به یک زن میشد با تمام وجود لمس کرد چه دیوانه وار به زن زندگی اش عشق میورزید. مردهای هستن که یک زن برای داشتنش چه ها که نمیکند بی مثال. مقام مرد و زن در عشق یکی است فقط نوع لطافتش فرق میکند. ای زن،، مردها همه بد نیستند بسیارند از مردهای سرزمینم که به زن احترام میگذارند و اورا ستایش و پرستش میکنند. لطفا همه را به چشم هرزه نگاه نکنید. گاهی اوقات دلم میگیرد برای این نگاه اشتباه فقط به جرم اینکه فلان مرد در فلان جا هرزه بود. بخدا مردهای هستند که پای یک زن آنقدر ماندن تا مردند اما نگاهشان هرز نرفت. کمی عاشقانه به مردها نگاه کنید.
رنگ نگاهتان به مرد هر رنگی میتواند باشد قرمز، سبز، بنفش اصلا هر رنگی بسته به سلیقه شماست. عاشقانه زندگی کنید